loading...

دلنبشته های تابناک

وبلاگ موضوعات اجتماعی,اقتصادی,زیست محیطی,ورزشی و هنری را در قالب طنز مطرح می کند

بازدید : 272
پنجشنبه 16 بهمن 1398 زمان : 22:16

سیگاری شدن او به سال سوم راهنمایی بر می‌گشت، اما از همان موقع دو قول اساسی به خودش داده بود:

اولین قول این بود که پول سیگار را خودش در بیاورد. این قول از ایده "پدر و مادر وظیفه تامین تفریحات ناسالم بچه‌ها را ندارند" نشات می‌گرفت.

دومین قول این بود که احترام پدر را نگاه داشته و نزد او لب به سیگار نزند.

خودش می‌گفت که هم پدر می‌دانست که سیگار می‌کشم و هم من می‌دانستم که والد گرامی‌از سیگاری بودن من آگاهی کامل دارد. با این حال، پدر هرگز سیگاری بودن مرا به رویم نمی‌آورد و من، هیچوقت، نزد بابا پز سیگار کشیدن را نمی‌دادم.

از شما چه پنهان! با وجود اینکه خیلی سعی کردم کاری کنم که سیگار را ترک کند، موفقیتی به دست نیاوردم.

هر بار که او را با سیگاری بر گوشه لب می‌دیدم، " اینقدر نکش! میمیری!" می‌گفتم و او در جواب "مرگ حق است" را بر زبان می‌آورد.

علیرغم اینکه کم نیاورده و "اما مردن به دست سیگار واقعا ننگ است" می‌گفتم، او ترک سیگار را موجب مرض دانسته و ترجیح می‌داد کماکان در خیل سیگاری‌ها به سر ببرد.

ازدواج هم نتوانست بین او و سیگار فاصله بیندازد.

با این وجود، روزی وارد شرکت شده و با بیان " دیگر لب به سیگار نخواهم زد"، موجب شادی زاید الوصف آن‌هایی که واقعا و از صمیم قلب دوستش داشتند، گشت.

می‌دانستیم که از آن‌هایی که طی بیست سال، بیست بار ترک سیگار می‌کنند نیست و می‌توانیم روی وعده اش حسابی ویژه باز نماییم.

جالب این بود که داستان ترک سیگار او نیز همانند قصه زندگی منحصر به فردش پیچیدگی خاصی نداشت.

یک بار که دختر خردسالش را بغل کرده بود، "بابا عجب بوی بدی می‌دی!" را دشت کرده و فورا، برای همیشه، سیگار را کنار گذاشته بود.

شگفت آور است که آن‌هایی که سیگار را جهت کامجویی، نه کلاس گذاشتن و پز دادن، مورد استفاده قرار می‌دهند، می‌توانند به این راحتی!؟ اقدام به ترک نمایند.

این عده، وقتی بخوبی متوجه این نکته که "سیگار بین آن‌ها و دلبند یا محبوبشان فاصله خواهد انداخت" می‌شوند، معمولا، سیگار، نه دلبند یا محبوب، را ترک خواهند کرد( الا اینکه محبوب و دلبند واقعی و ازلی و ابدی، سیگار، باشد!)

با این حساب، چنانچه رودروایستی خاص ایرانی را کنار گذاشته و به کسی که واقعا دوستمان دارد( با واقعا دوستش داریم فرق دارد!)، صادقانه و بچگانه، بگوییم که تا چه اندازه از کار زشت او رنج می‌بریم، شاید، خمیر مایه ترک فعل ناشایست جفت و جور گردد.

انصافا، دانستن، کلید حل بسیاری از مسایل و مشکلات ریز و درشت زندگی است. روی این حساب، شعر زیر را، به هیچ وجه بی خود و بی جهت نسروده اند:

آنکس که بداند و بداند که بداند

اسب شرف از گوهر گردون برهاند

آنکس که بداند و نداند که بداند

بیدارش نمایید که بس خفته نماند

آنکس که نداند و بداند که نداند

لنگان خرک خویش به منزل برساند

آنکس که نداند و نداند که نداند

در جهل مرکب ابدالدهر بماند.

بدون تو، احساسات امروز مثل برفِ دیروز ناپدید میشند!
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 47
  • بازدید سال : 576
  • بازدید کلی : 2283
  • کدهای اختصاصی