آیا تاکنون نام "قاچاقچی" به گوشتان خورده است!؟
با شنیدن این اسم، یاد چه فردی میافتید!؟
به احتمال قوی، با شنیدن نام یاد شده، کسی که در یک خانه قصر مانند زندگی کرده و همانند اعیان و اشراف زندگی میکند در خاطرتان مجسم میشود.
مرد مورد نظر، بر اتومبیلهای مجلسی و گران قیمت سوار شده و ترجیح میدهد جهت انجام تفریحات سالم!؟ خود، به ماورای مرزهای سرزمین عزیزمان سفر نماید.
او، همواره، شیک پوشیده و خوب میخورد.
شخص مورد اشاره، سالهاست زن و بچه را به بیرون از کشور انتقال داده و "ایران" را محل کار و "خارج" را جایی برای زندگی، در نظر گرفته است.
این مرد، جهت امرار معاش، حتی نیاز به خارج شدن از خانه نداشته و همه کارهای خود را با یک تلفن راه میاندازد.
او، هرگز، نگران گیر افتادن عوامل خود نیست، زیرا خوب میداند حرفی که برای آنها از زندان و اعدام گرانتر تمام شود، هرگز از دهان دستگیر شدگان خارج نخواهد شد( هریت بیچر استو در کتاب کلبه عمو تم چنین نوشته است: بدترین کاری که با یک مرد میتوان کرد کشتن او نیست; کارهای به مراتب بدتری هم میتوان صورت داد!)
با این اوصاف، آیا کولبرها را میتوان یک پا قاچاقچی تمام عیار حساب کرد!؟
برای رسیدن به جواب درست، شاید بتوانیم از "نادر ابراهیمی" کمک بگیریم.
این نویسنده، در کتاب "سفرهای دور و درازهامیو کامیدر وطن" در باره "بچههای متقلب" چنین مینویسد:
"بچهای که از روی دست همکلاسی خود کپی میکند متقلب نیست. تقلب کار بزرگترهاست که کم میفروشند، گران میفروشند و ...."
به این ترتیب، آیا باید کسانی که جهت به دست آوردن یک لقمه نان، به دل کوهها و گذرگاههای سخت و صعب العبور، که مدام جانشان را تهدید میکند، زده اند، قاچاقچی دانسته شوند!؟
آیا میشود آنهایی که جهت امرار معاش، بطور مرتب، در معرض برف و یخ و سرما و کولاک و بوران و بهمن قرار گرفته و هر ساله شماری از اعضا و عزیزان خود را به دلیل شرایط نامساعد جوی از دست میدهند، "قاچاقچی" شمرده شوند!؟
آیا امکان دارد حمل کنندگان بارهای سنگینی که پشت هر پیل تن و تهمتنی را، برای همه عمر، خم میکنند، "قاچاقچی" محسوب گردند!؟
اینکه "کولبر کیست!؟" بر نگارنده هویدا نیست، اما او خوب میداند کاری که کولبر میکند و کاری که ما برای کولبر انجام داده ایم را واژهها نمیتوانند توضیح دهند. برای توضیح اینجور چیزها، تنها باید از اشک و آه و غم و اندون و حسرت و ماتم و ناله و باقی چیزهای دم دستی مایه بگذاریم!